سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای گرامی ترینِ گرامیان و نهایتِ آرزوی خواستاران ! تو سرور منی که درِ دعا و توبه را برای من گشودی. پس درِ قبول و اجابت دعا را بر من مبند . [.فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ] 
»» حال و هوای ابری !!!!

حال و هوا.........

اینجا کمی تا قسمتی حال و هوا ابریست

مثل همیشه آسمان شهر ما ابریست

اینجا کمی تا.....قسمت ما روی این تقویم

هرروز یا ابریست یا ابریست یا ابریست

در این غبار بی محلی شهر خاموش است

طبق دماسنجی که تب دارد، دما ابریست!!

دلهایمان را ما به دست ابرها دادیم

پس آسمان چشمهای تو چرا ابریست؟!

فردا چه روشن میشود با بودنت ،«والشمس»

بی تو ولی ،«والعصر» عصر جمعه ها ابریست

بی تو تمام راه ها از نقطه ی آغاز

-چون سرنوشت این غزل-تا انتها ابریست

 

کتاب: ازآهو تا کبوتر/موضوع: اشعار آئینی / شاعر:قاسم صرافان/ ناشر:آرام دل



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( پنج شنبه 91/3/11 :: ساعت 3:20 عصر )

»» جمعه ها دیر میگذرد.....

این جمعه هم گذشت.....

 

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم ، بیا

بی تو تمام زندگیم در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که میخواستم ، گذشت

دنیا که هیچ ، جرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده ،که این جمعه هم گذشت

مولا ! شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام میشوم

ساعات خوب زندگیم در حرم گذشت

 

کتاب:طوفان واژه ها/مؤلف:سید حمیدرضا برقعی/ناشر:ابتکار دانش/نوبت چاپ:چهارم ، 1387



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( شنبه 91/3/6 :: ساعت 8:50 عصر )

»» غروب غم انگیز جمعه ها........

ردّ پای شما

 

از مرز ابرهای بهاری عبور کرد

چشمی که رد پای شما را مرور کرد

تنها به شوق لمس شما ابر بی امان

یک شهر را به وسعت باران نمور کرد

روزی هزار بار تقویم ناامید

تاریخ روز آمدنت را مرور کرد

تأثیر یک غروب غم انگیز جمعه بود ،

مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد

اصلاً خیال روی شما سالهای سال

دیوان شاعران جهان را قطور کرد....

 

کتاب:طوفان واژه ها/مؤلف:سید حمیدرضا برقعی/ناشر:ابتکار دانش/نوبت چاپ:چهارم ، 1387



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( شنبه 91/3/6 :: ساعت 8:43 عصر )

»» یک قدم مانده....

تکیه بر کعبه

جمعه ها طبع من انگار تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام ، بی تو چرا باغچه مان گل دارد؟

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایُل دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده ، زمین شوق تکامل دارد

جمکران نقطه امید جهان شد که درآن

هرچه دل ، سمت خدا دست توسل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد

 

کتاب:طوفان واژه ها/مؤلف:سید حمیدرضا برقعی/ناشر:ابتکار دانش/نوبت چاپ:چهارم ، 1387



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( شنبه 91/3/6 :: ساعت 8:42 عصر )

»» جای یک نفر خالست

جای خالی

در این بهار چقدر خالیست جایتان آقا

چقدر کرده هوا هم ، هوایتان آقا

و خاکِ حافظه ی کوچه ها چه نمناک است

برای حک شدن رد پایتان آقا

مدار سبزترین گردش زمین جایی است

درست روی خط استوایتان آقا

و رود های جهان مثل نیل میشنوند

صدای معجزه ای از عصایتان آقا

اِذا رَئَیتُکَ روحی ، سَمِعتُ مِن قلبی :

حبیبی ! اَشهَدُ انّی فِدا....یتان آقا

دلم گرفته ، دعایم کنید ، میدانم

که شرم میکند ابر از دعایتان آقا

و قطره قطره بر این شهر خواب می بارد

که کم کند کمی از گریه هایتان آقا

پدر بزرگ نگاهش کنار پنجره ماند

هنوز میزند آنجا صدایتان : آقا

هنوز قافله ها رو به ابر می خوانند

از آن ستاره در شب رهایتان آقا

صدای صبح می آید رسیده اید انگار

به «اَلسَلام» نماز عشایتان آقا

کتاب: ازآهو تا کبوتر/موضوع: اشعار آئینی / شاعر:قاسم صرافان/ ناشر:آرام دل



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( شنبه 91/3/6 :: ساعت 1:1 عصر )

»» بی تو ؟ نه نمیشود...............

بی تو به سر نمی شود !

 

دریا بدون موج تو دریا نمیشود

دنیا بدون روز تو زیبا نمیشود

جز با عبور نازک انگشت های تو

از بغض کوچه ها گره ای وا نمیشود

آنقدر روشنی که در این شهر تیره هم

خورشید خنده های تو حاشا نمیشود

درطرح سبز و ساده ی تو،«جستوجوی عشق»

دیگر شبیه حل معما نمیشود

یک نقطه در زبان تو پایان جمله نیست

جمع «تن» از نگاه تو «تنها» نمیشود

زل میزنم به پنجره یعنی صدای من

الهام میشود به دلت یا نمیشود ؟!

لبخند میزنی که : دل هیچ عاشقی

مجنون تر از دل خودِ لیلا نمیشود

نه...،بی هوای تازه ی دربرگ جاریت

این کهنه زخم مداوا نمیشود

بیهوده دور عقربه را پلک می زنیم

امشب بدون صبح تو فردا نمیشود

 

کتاب:از آهو تا کبوتر/موضوع: اشعار آئینی / شاعر:قاسم صرافان / ناشر: آرام دل

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( شنبه 91/3/6 :: ساعت 1:0 عصر )

»» میشود آیا......؟!!

آقاجان!هر لحظه منتظرم که آسمان آذین بسته شده ، فرشتگان و ملائک از عرش با سلام و صلوات ، وصل تو را مژده دهند...

بیایی و منتظرانت را بیش از این منتظر نگذاری!!!!

اینجا پر از حضور توست ،اما تو نیستی !! زیبای پشت پرده نشسته، تو کیستی؟!!

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( چهارشنبه 91/3/3 :: ساعت 1:21 عصر )

»» منتظریم.......بیا

 

مهدی بیا .....اینجا به تو نیاز است

ایکاش می آمد آن مرد با چهره آسمانی                     با یک بغل شور و لبخند ، با یک سبد مهربانی

ایکاش می آمد آن مرد ، مردی که از ما جدا شد       ما در دلِ دره ماندیم ، او راهی قله ها شد

ایکاش می آمد اما...، ایکاش می آمد این شهر         یک بار با قلب تشنه ، او را صدا میزد این شهر

ایکاش می آمد اما...، فریاد اگر او بیاید               شک دارم اصلا صدایش در این هیاهو بیاید

ایکاش حالا نیاید ، شاید که فردا بفهمیم              تا قدر یک ناخدا را ، در خشم دریا بفهمیم

اینجا نیا ای مسافر ! اینجا که شهر درنگ است       اینجا پر از قلب خاموش ، اینجا پر از چشم تنگ است

ای مرد! حالا همانجا مهمان آیینه ها باش                   اندوه بی دردی ما در عصر آدینه ها باش

اینک کسی آمد اما در کوچه تنها قدم زد                 یک دفتر از اسم ما داشت ، روی تمامش قلم زد

 

کتاب: از آهو تا کبوتر / موضوع: اشعار آئینی / شاعر:قاسم صرافان / ناشر: آرام دل



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( چهارشنبه 91/3/3 :: ساعت 1:20 عصر )

»» سوره عشق

قل اعوذ ُ برب عاشق ها...مَلِک الناس، الهِ عاشق ها

قل اعوذ...از اینکه دنیا را بزند آتش ، آهِ عاشق ها

«ماه من» در خسوف خود پیچید ازمیان دریچه وقتی دید

آسمان آسمان تفاوت داشت «ماه گردون» و ماه عاشق ها

«عین،شین،قاف» واژه هاشان را ازاین حروف سفید میسازند

حرف های سیاه پیدا نیست،روی تخته سیاه عاشق ها

لب ذهن مرا قلم میدوخت،واژه برروی کاغذم میسوخت

آخر اسم مقاله ام این بود:«عاشقی از نگاه عاشق ها»

دل من بازهم صبوری کن،باز ازچشم هاش دوری کن

تو به من قول داده بودی که نکنی اشتباه عاشق ها

ای خدایی که اهل اسراری،که به پروانه ها نظر داری

که خودت عاشقی ،خبرداری از دلِ بی پناه عاشق ها

بعد ازاین روزهای در زنجیر،درد شلاق های بی تاْثیر

برسان مرد مهربانی که بگذرد ازگناه عاشق ها

برسان مرد مهربانی که با احادیث حضرت مجنون

مو پریشان به تخت بنشیند،بشود پادشاه عاشق ها

شاید این جمعه بیاید.......شاید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ب-ستاره ( چهارشنبه 91/3/3 :: ساعت 1:12 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

....طوفان واژه ها....
آقا چرا نیامدی ؟!!!!
جای یک نفر در این عید خالیست!!!!
درد دلی با آقا.....
مهدی(عج) از دیدگاه دیگران
چرا منتظری....؟
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 6957
» درباره من «

مهدویت و انتظار

» آرشیو مطالب «
خرداد 91

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» طراح قالب «